- پنو هاکردن
گله ای را از جایی به جایی دیگر انتقال دادن، محدوده ای مشخص
معنی پنو هاکردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پارس کردن سگ
درهم شکستنمضمحل کردن
جوانه زدن درخت، غلاف توخالی به بار آوردن، به هدر رفتن برنج
رنده کردن
ضماد کردن، مالیدن موضع درد با ضماد
آب تنی کردن
خاراندن بدن خارش مداوم
در معامله سود کردن
سفت کردن، کشیدن
بانگ زدن، فریاد زدن
تمنا و تمایل بسیار شدید
کچ کردن، پیچاندن، منحرف کردن
بستن در، بدرقه کردن
پیله کردن، لجاجت به خرج دادن
قی کردن، کنار نهادن
جنگیدن
وصله زدن
چپاندن
هموار کردن چاله های ایجاد شده در اثر جای پا در شالی زار
کاری را به صورت دسته جمعی انجام دادن، جلو راندن
خود را جمع کردن، خود را پنهان کردن
خیز برداشتن، ورم کردن
پاک کردن، از آلودگی و ناخالصی پیراستن
برداشتن پوست سبز گردو
چپاندن، مچاله نمودن، روشی در دوشیدن گاو که جهت آرام نگه داشتن حیوان، گوساله را
پشت سر گذاشتن تپه یا کوه، عبور کردن، زیر و رو کردن
برگش کردن، بازگشتن، منصرف شدن، کنار رفتن
پیله کردن، سماجت کردن، بهانه جویی کردن
پنهان کردن
روی گرداندن، مجازا: گریختن و فرار کردن در جنگ و نزاع
اهدا کردن لباس به شخص کم بضاعت
مانند حباب متورم شدن، پف کردن خمیر نان و کیک و غیره، زاییدن
بستن در، بدرقه کردن
شکافتن، باز کردن، جدا کردن